می آیی و لبخند می نشانی بر لب پابرهنه ها
«عنکبوت
صبر» تارش پاره شده آقا. از «ثور غیبت» بیرون بیا. رحمی کن به ما. گناه
داریم. ما طفل معصوم بشریتیم و بیتو که آقای مایی، چون
میمانیم به
کودکان یتیم. آینه تویی و ما بیتو، دلمان برای خودمان تنگ میشود و
آدینه تویی و جمعههای ما خستهاند از جملههای تکراری غیبت.
کوچ کردهای
از کوچه ظهور و بیتو چه سخت میگذرد روزگار ماه. دیرکنی، میترسم عادت
کند پرستو به هجرت و عشق به پاییز و آدمی به غیبت. دیر
کنی، شبپرستی
تبدیل به مد روز میشود و فردا خلاصه در امروز میشود. دیرکنی، یاس بوی
یأس میگیرد و لاله پرپر میشود و شقایق دلش
میگیرد. زودتر بیا آقا.
پژمرده شد بال پروانه و شکست دل شمع، از بس نیامدی. سینه ستارهها آتش
گرفته است و آه ماه بالا گرفته. زودتر بیا آقا. ای
سید و مولای ما، زودتر
بیا. این همه ریسه را به عشق تو کشیدهایم و کودک گردوفروش فکر میکند اگر
تو بیایی، روزگارش بهتر میشود. زودتر بیا آقا.
ما طفل معصوم بشریتیم.
گناه داریم. دستمان به جایی بند نیست. صدایمان به جایی نمیرسد. زودتر
بیا آقا. تو هرچه بگذرد، جوان میمانی. ما
داریم پیر میشویم و زود به زود
دیر میشویم. زودتر بیا آقا. عجله کن. اینجا آخرالزمان است اما خبری از
امام زمان نیست. ابوسفیان هست و معاویه هست و عمروعاص هست و معاریو و
بیبیسی همه هستند و علی نیست. شب هست و خورشید نیست. تاریکی هست و نور
نیست و ماه باید به تنهایی جور غیبت را بکشد. زودتر بیا آقا. طلوع کن
خورشید، لااقل به خاطر دل ماه که آه دارد و حتی چاه ندارد. علی است اما
عمار ندارد. فرمانده است و یار ندارد و من ماندهام وقتی دل ماه میگیرد
با چه کسی درد دل میکند. دیدم بغض او را در نماز آدینه و دلم شکست و
بیتو، چرا برای دشمن رجز بخوانم. راستش را که بخواهی ما تنهاییم و اگر
دست خدا بر سر ما نبود و خامنهای رهبر ما نبود، دلتنگی غروب آدینه
میکشت ما را. زودتر بیا آقا. قول میدهیم تکذیبت نکنیم. ما عالم نیستیم.
دفتر و دستک نداریم. شاگرد نداریم. ادعای فضل نداریم. ما عامی هستیم و درد
داریم و در راه ولایت، فقط یک جان ناقابل. جان ما آنقدر ارزشی ندارد که
وقتی تو بیایی احساس خطر کنیم. وقتی تو بیایی ما دنبال سهم نیستیم. آن روز
اصلا وقت سهمخواهی نیست. سهمخواهان اما دنبال سهمشان حتی از تو
میگردند و اگر سهمشان ندهی که میدانم نمیدهی، تکذیبت میکنند و تو را
دیکتاتور میخوانند و آمدنت را خرافه مینامند. اینجا جماعتی منتظر آمدن
تو نیستند. صف کشیدهاند تا با تو عکس بگیرند و بسط نشستهاند تو با کدام
پرواز میآیی تا با تو در یک قاب قرار بگیرند. زودتر بیا آقا که ناکثین
با ذوالفقار در یک قاب نمیگنجند و ناکسینی که در شب دل ماه را خون کردند،
غلط کردند اگر در سحر، منتظر خورشید باشند. اینها منتظرند اما انتظار
بازگشت آمریکا را میکشند و هر شب با BBC و VOA همبستر میشوند و آن وقتی
که ستارهها دارند دعای عهد میخوانند، اینها در گوش چپ طفل نامشروع تقلب،
ورد سقیفه میخوانند. اینها استاد تکذیباند و با تکذیب ماه، دارند تمرین
میکنند که چگونه خورشید را تکذیب کنند. زودتر بیا آقا. خدا ما را دوست
داشت که تو را از چشم دشمن دور کرد والا اینها تو را هم کشته بودند اما
زودتر بیا آقا. مهمترین نشانه ظهور تو، دل بیتاب ماست و اینکه دیگر قرار
از دست دادهایم.
***
به
دلم افتاده آقا میآید. دیگر خبری در راه نیست؛ مردی در راه است؛ از کوچه
پس کوچههای روزگار. «? دی» ظهور آن مرد را جلو انداخت و خورشید دید که
حتی در غروب و در غیبت هوادار دارد. ما که به عشق ماه حماسه میآفرینیم
برای خورشید چه خواهیم کرد. آری، ما ستارهها به امید زندهایم. امید ما
دارد جوانه میزند. سَحَر را نمیتوان سِحر کرد. از جادو، کاری ساخته
نیست. خورشید ما جای دوری نرفته. همین جاست. کمی طوفان بیاید، ابرها به
کناری خواهند رفت. ما در «? دی» نسیم بودیم و نوازش دادیم تن گلبرگ را.
باد بودیم و بر انداختیم شبپرستی را. فتنه دیگر، طوفان خواهیم کرد و با
دست خدا، ابرها را جا به جا میکنیم و همراه با مقتدایمان حضرت ماه به
خورشید، سلام میکنیم. السلام ای امام خوبیها. بیا که دلمان برای تو تنگ
شده. بیا که ما هم هوس امام کردهایم. در این مدت که تو نبودی، ای حضرت
آفتاب! ما ممنون ماهیم. چه خوب به نیابت از تو، هوای نور را داشت و
پاسداری کرد از آیین روشنایی. در این مدت که تو نبودی، ای حضرت مهدی! ما
گاه گاهی که دلمان برای تو تنگ میشد، نگاه میکردیم به نائبات. امام
معصوم نبود اما چه خوب بر آمد از پس ناکثین. علی نبود اما دشمنانش بدتر از
معاویه بودند. علی نبود اما چه بسیار طلحه و زبیر داشت که نه طلحه الخیر
بودند و نه سیفالاسلام. فقط با خمینی عکس داشتند اما ما همه وقتمان صرف
این شد که ملت برتر از قوم حجاز باشیم و وقت نکردیم عکس یادگاری بگیریم.
ما عامی هستیم و پیامبر امی بود و تو ای امام آخرالزمان، خواهی آمد به
زودی. به زودی زود و لبخند را آشتی خواهی داد با لب پا برهنهها.